languages
Dear visitor; Welcome.

Academic resources for the study of Foreign Languages .
---------------------------------------------------------------

Registration will not take more than one minute,
GO ON!
languages
Dear visitor; Welcome.

Academic resources for the study of Foreign Languages .
---------------------------------------------------------------

Registration will not take more than one minute,
GO ON!

languages

Academic resources for the study of foreign languages
 
HomeLatest imagesRegisterLog in

Share | 
 

 تعليم اللغة الفارسية*07

View previous topic View next topic Go down 
AuthorMessage
langues
Admin
Admin
langues


تعليم اللغة الفارسية*07 Empty
PostSubject: تعليم اللغة الفارسية*07   تعليم اللغة الفارسية*07 I_icon_minitimeWed 21 Apr - 18:12


61-
آقای موسوی: شما در رشته ی ادبيات فارسی درس می خوانيد؟
السيد الموسوي: أنتم تدرسون في فرع الأدب الفارسي؟
محمد: بله. من دانشجوی ادبيات فارسی هستم.
محمد: نعم. أنا طالب جامعي في الأدب الفارسي.
آقای موسوی: پس استاد معين را می شناسی!
السيد الموسوي: إذنْ تعرف الاستاذ معين!
محمد: بله. من از فرهنگ معين که از آثار دکتر محمد معين است، استفاده می کنم.
محمد: نعم. أنا أستفيد من قاموس معين الذي هو من مؤلفات الدکتور محمد معين.
آقای موسوی: البته او کتابها و مقاله های بسياری دارد. بيشتر از 200 مقاله.
السيد الموسوي: طبعاً هو له کتب و مقالات کثيرة. أکثر من مائتي مقالة.
محمد: اين را نمی دانستم!
محمد: ما کنتُ أعلم ذلک!
آقای موسوی: او با استاد دهخدا همکاری می کرد.
السيد الموسوي: هو کان يتعاون مع الأستاذ دهخدا.
محمد: در چه کاری؟ برای نوشتن لغت نامه دهخدا؟
محمد: في أيّ عمل؟ لکتابة قاموس دهخدا؟
آقای موسوی: بله. آقای دهخدا نويسنده ی بزرگترين لغت نامه فارسی است.
السيد الموسوي: نعم. السيد دهخدا مؤلف أکبر قاموس فارسي.
محمد: دکتر معين برای نوشتن فرهنگ معين چند سال کوشش کرد؟
محمد: کم سنة سعی الدکتور معين لکتابة قاموس معين؟
آقای موسوی: استاد معين بيشتر از 25 سال برای فرهنگ معين کوشش کرد.
السيد الموسوي: سعی الأستاذ معين أکثر من خمس و عشرين سنة لکتابة قاموس معين.
محمد: او در کشورهای ديگر هم تدريس کرد؟
محمد: هو درّس في بلدان أخری أيضاً؟
آقای موسوی: بله. او مدتی در آمريکا، انگلستان و آلمان و فرانسه تدريس کرد.
السيد الموسوي: نعم. هو درّس مدة في أمريکا و انجلترا والمانيا وفرنسا.
محمد: فرهنگ معين کتاب بسيار ارزشمندی است.
محمد: قاموس معين کتاب قيّم جداً.
62-
محمد: امروز در اتوبوس با يک مرد آشنا شدم. او اهل جيرفت بود.
محمد: اليوم تعرفتُ علی رجل في الحافلة. هو کان من اهالي جيرفت.
علی: جيرفت يکی از شهرهای کويری ايران ونزديک شهر کرمان است.
علي: جيرفت إحدی المدن الصحراوية الايرانية. قرب مدينة کرمان.
محمد: من دانستم که جيرفت به کوير نزديک است. ايران چند کوير دارد؟
محمد: أنا عرفتُ أنّ جيرفت قريبة من الصحراء. کم صحراء في ايران؟
علی: دو کوير. اسم يکی دشت کوير است وديگری کوير لوت.
علي: صحراء ان. إحداهما تسمی دشت کوير والأخری کوير لوت.
محمد: در کوير آب بسيار کم است. مردم در آنجا چگونه زندگی می کنند؟
محمد: الماء قليل جداً في الصحراء. کيف يعيش الناس هناک؟
علی: نزديک کوير چند شهر هست، ولی هيچ کس در کوير زندگی نمی کند.
علي: توجد عدة مدن قرب الصحراء، لکن لا يعيش أحد في الصحراء.
محمد: دمای هوا آنجا چه قدر است؟
محمد: کم درجة الحرارة هناک؟
علی: در روز هوا خيلی گرم است، بين 50 تا 60 درجه سانتيگراد. اما شبها خنک است.
علي: الجو حارٌّ جداً في النهار، بين خمسين وستين درجة مئوية. لکن الليالي باردة.
محمد: دشت کوير وکوير لوت کجاست؟
محمد: أين دشت کوير وکوير لوت؟
علی: دشت کوير در خراسان رضوی، قم، اصفهان، سمنان ويزد است وکوير لوت در خراسان جنوبی، کرمان وسيستان است.
علي: دشت کوير في خراسان الرضوية، قم، اصفهان، سمنان ويزد، وکوير لوت في خراسان الجنوبية، کرمان وسيستان.
محمد: پس اين دو کوير خيلی بزرگند!
محمد: إذن هاتان الصحراء ان کبيرتان جداً!
علی: بله. شرق ومرکز ايران کويری است. در کوير هنر فرش بافی وسفالگری وجود دارد.
علي: نعم: شرق ووسط ايران صحراويان. في الصحراء يوجد فنّ حياکة السجاد وصناعة الخزف.
محمد: کشاورزی در آنجا چگونه است؟
محمد: کيف هي الزراعة هناک؟
علی: درخت خرما وپسته در مناطق اطراف کوير زياد است، چون به آب کمی نياز دارد.
علي: أشجار النخيل والفستق کثيرة في مناطق اطراف الصحراء، لانها تحتاج الی ماء قليل.
63-
محمد: در کوير چه حيواناتی زندگی می کنند؟
محمد: أيّ حيوانات تعيش في الصحراء؟
علی: در مرکز کوير تعداد کمی حيوان وگياه وجود دارد. اما اطراف آن، حيواناتی مثل شتر ومار وجود دارد.
علي: يوجد في وسط الصحراء عدد قليل من الحيوانات ونباتات. أما في اطرافها فتوجد حيوانات مثل الجمل والحيّة.
محمد: پس مردم اطراف کوير شتر دارند؟
محمد: إذنْ للناس في أطراف الصحراء جمال.
علی: بله. در روستاهای اطراف کوير، کشاورزان برای انجام دادن کارهای خود از شتر استفاده می کنند.
علي: نعم. في قری أطراف الصحراء، يستفيد المزارعون من الجمال لإنجاز أعمالهم.
محمد: شهرهای اطراف کوير بزرگ هستند؟
محمد: المدن في اطراف الصحراء کبيرة؟
علی: نه. اين شهرها خيلی بزرگ نيستند. فقط کرمان ويزد واصفهان بزرگ هستند.
علي: لا. هذه المدن ليست کبيرة جداً. فقط کرمان ويزد واصفهان کبيرة.
محمد: مردم اين شهرها وروستاها از کجا آب می آورند؟
محمد: أهالي هذه المدن والقری، من أين يأتون بالماء؟
علی: در قديم آنها در زير زمين راههايی برای آب درست می کردند.
علي: هم قديماً کانوا يفتحون طرقاً للماء تحت الارض.
محمد: به اين راه ها چه می گويند؟
محمد: ماذا يسمّون هذه الطرق؟
علی: اسم اين راه ها ی آب "قنات" است. با آب قنات، کشاورزی هم می کنند.
علي: إسم هذه الطرق للماء قنوات. يقومون بالزراعة أيضاً بماء القناة.
محمد: فکر می کنم زندگی نزديک کوير سخت است.
محمد: أتصورُ أنّ العيش قرب الصحراء صعب.
علی: بله. درست است. هوای گرم وخشک وآب کم وتوفان شن.
علي: نعم، صحيح. جو حار وجاف وماء قليل وعواصف رملية.
محمد: اما هنر معماری کوير خيلی جالب است. من چند فيلم در مورد هنر معماری در کوير ديده ام.
محمد: أمّا الفن المعماري في الصحراء رائع جداً. أنا شاهدتُ عدة أفلام عن الفن المعماري في الصحراء.
علی: بله. خانه های آنجا گنبدی شکل وخيلی قشنگ است.
علي: نعم. أسقفِ البيوت هناک بشکل قباب وجميلة جداً.
64-
محمد: اينجا کليسا است؟
محمد: هذا المکان کنيسة؟
راننده تاکسی: بله. اينجا کليساست و امروز يکشنبه است. مسيحی های تهران يکشنبه ها به اينجا می آيند.
سائق التكسي: نعم. هذا المکان کنيسة وهذا اليوم هو الأحد. المسيحيون في طهران يأتون الی هذا المکان أيام الأحد.
محمد: فکر می کردم در تهران فقط مسلمانها زندگی می کنند.
محمد: کنتُ أتصور بأن المسلمين فقط يعيشون في طهران.
راننده تاکسی: نه، علاوه بر مسلمانها، در تهران مسيحی ها، يهوديها و زرتشتی ها هم زندگی می کنند، اما بيشتر مردم تهران مسلمانند.
سائق التكسي: لا. علاوة علی المسلمين، يعيش في طهران المسيحيون، اليهود والزرادشتة أيضاً، ولکن معظم سکان طهران هم مسلمون.
محمد: زرتشتی ها در کدام شهرهای ايران زندگی می کنند؟
محمد: في أي من المدن الايرانية يعيش الزرادشتة؟
راننده تاکسی: در يزد، کرمان، اصفهان و تهران.
سائق التكسي: في يزد، کرمان، اصفهان وطهران.
محمد: مسيحی ها چه طور؟ آنها در کدام شهرها زندگی می کنند؟
محمد: المسيحيون کيف؟ في أيّ من المدن يعيش هولاء؟
راننده تاکسی: مسيحی ها در تهران، اصفهان و اروميه زندگی می کنند.
سائق التكسي: المسيحيون يعيشون في طهران، اصفهان و اروميّة.
محمد: يهوديها هم در تهران هستند، درست است؟
محمد: اليهود أيضاً يتواجدون في طهران، صحيح؟
راننده تاکسی: بله. در تهران و شيراز. البته تعداد آنها کم است.
سائق التكسي: نعم. في طهران و شيراز. طبعاً عددهم قليل.
محمد: همه مسلمانهای ايران شيعه هستند؟
محمد: المسلمون الايرانيون کلهم شيعة؟
راننده تاکسی: نه. بيشتر آنها شيعه هستند. اما سنی ها هم در شهرهای مختلف ايران زندگی می کنند.
سائق التكسي: لا. أغلبهم شيعة. أما السنة أيضاً يعيشون في مختلف المدن الايرانية.
محمد: مسيحی ها، زرتشتيها و يهوديها با مسلمانها دوست هستند؟
محمد: المسيحون، الزرادشتة واليهود أصدقاء مع المسلمين؟
راننده تاکسی: بله. همه ما ايرانی و با هم دوست هم هستيم.
سائق التكسي: نعم. کلّنا ايرانيون وأصدقاء مع بعضنا.
محمد: آيا آنها در مجلس نماينده هم دارند؟
محمد: هل لهولاء نواب في المجلس أيضاً؟
راننده تاکسی: بله. همه اقليتهای دينی ايران در مجلس نماينده دارند.
سائق التكسي: نعم. لکلّ الأقليات الدينية الايرانية نواب في المجلس.
65-
محمد: چرا روزنامه خريده ای؟ خبر جديدی هست؟
محمد: لماذا اشتريتَ جريدة؟ هناک خبر جديد؟
سعيد: انتخابات مجلس نزديک است. می خواهم بدانم کانديداها چه کسانی هستند.
سعيد: الانتخابات البرلمانية قريبة. أريد أن أعرف من هم المرشحون.
محمد: انتخابات مجلس کی برگزار می شود.
محمد: انتخابات الابرلمان متی تجری؟
سعيد: در اسفند ماه. مردم همه ی شهرها برای خود نماينده انتخاب می کنند.
سعيد: في شهر اسفند. أهالي جميع المدن ينتخبون لهم نوابا.
محمد: هر شهر يک نماينده دارد؟
محمد: لکلّ مدينة نائب؟
سعيد: نه. هر 250 هزار نفر يک نماينده دارند. مثلاً تهران 30 نماينده دارد.
سعيد: لا. لکلّ مائتين وخمسين ألف شخص نائب، مثلاً لطهران ثلاثون نائباً.
محمد: مردم شهرها کانديداها را می شناسند؟
محمد: أهالي المدن يعرفون المرشحين؟
سعيد: بله. معمولاً مردم کانديداهای شهرشان را می شناسند.
سعيد: نعم. الناس يعرفون عادة مرشحي مدينتهم.
محمد: چرا کانديداها تبليغات نمی کنند؟
محمد: لماذا لا يقوم المرشحون بحملة انتخابية؟
سعيد: هفته بعد تبليغات انتخاباتی شروع می شود.
سعيد: تبدأ الحملات الانتخابية الاسبوع القادم.
محمد: همه می توانند رأی بدهند؟ خانمها وآقايان؟
محمد: يستطيع الجميع أن يُدلوا بأصواتهم؟ السيدات والسادة؟
سعيد: بله. خانمها وآقايان از 18 سالگی می توانند رأی بدهند.
سعيد: نعم يستطيع السادة والسيدات ان يدلوا باصواتهم من سن الثامنة عشرة.
محمد: حزبهای مختلف هم کانديدا دارند؟
محمد: للاحزاب المختلفة أيضاً مرشحون؟
سعيد: بله. حزبهای مختلف کانديداهايشان را به مردم معرفی می کنند ومردم می توانند به آنها رأی بدهند.
سعيد: نعم: الأحزاب المختلفة يُعرّفون مرشحيهم للناس ويستطيع الناس ان يُصوتوا لصالحهم.
66-
منشی: الو، بفرمائيد.
السکرتيرة: الو.. تفضّل.
حميد: الو.. سلام. می خواهم با آقای محمد صحبت کنم، اتاق 417.
حميد: الو.. مرحباً. أريد أن أتحدث مع السيد محمد. الغرفة اربعمائة وسبع عشرة.
منشی: سلام. چند لحظه پشت خط باشيد.
السکرتيرة: مرحباً. لحظات إبق علی الخط.
محمد: الو، بفرمائيد.
محمد: الو.. تفضّل.
حميد: سلام محمد. حالت چطور است؟
حميد: مرحباً محمد. کيف حالک؟
محمد: سلام حميد. خوبم. تو چطوری؟
محمد: مرحباً حميد. أنا بخير وکيف حالک؟
حميد: بد نيستم.
حميد: لا بأس
محمد: چه خبر؟
محمد: ما الخبر؟
حميد: امشب می خواهيم برای شب نشينی به خانه ی سعيد برويم. تو هم می آيی؟
حميد: الليلة نريد أن نذهب الی منزل سعيد للسمر. أنت تأتي أيضاً؟
محمد: شب نشينی ديگر چيست؟
محمد: وما هو السّمر يا تری؟
حميد: شب نشينی يعنی يک مهمانی ساده بعد از شام. دوستان ديگر هم می آيند خوش می گذرد.
حميد: السّمر يعني ضيافة بسيطة بعد العشاء. الاصدقاء الآ خرون يأتون أيضاً يکون وقتاً ممتعاً.
محمد: من که دعوت ندارم!
محمد: كلّا لستُ مدعوا!
حميد: برای شب نشينی دعوت لازم نيست. من به سعيد تلفن کردم وگفتم با چند نفر از دوستان به خانه ی شما می آييم.
حميد: لا حاجة للدعوة للسّمر. أنا إتصلتُ هاتفياً بسعيد وقلت له: نأتي الی منزلکم مع عدد من الاصدقاء.
محمد: چه ساعتی می رويد؟
محمد: في أية ساعة تذهبون؟
حميد: حدود ساعت 9 فردا هم تعطيل است. می توانيم چند ساعت با هم باشيم.
حميد: حوالي الساعة التاسعة. وغداً عطلة. يمکننا أن نکون معاً لبضع ساعات.
محمد: سعيد هفته ی پيش در شيراز بود، از شيراز برگشته است؟
محمد: کان سعيد في شيراز الأسبوع الماضي، هل عاد من شيراز؟
حميد: بله. چون از يک ماه قبل سعيد را نديده ام، به خانه ی آنها می رويم. می آيی؟
حميد: نعم. ولأنـّي لم أر سعيداً منذ الشهر الماضي، فنذهب الی منزلهم. أتأتي؟
محمد: کار مهمی ندارم. بايد پيراهنم را اتو کنم. تا ساعت 9 آماده می شوم.
محمد: ليس لي واجب مهم. يجب أن أکوي قميصي. سأتهيّأ حتی الساعة التاسعة.
حميد: خوب. پس من وعلی ساعت 9 سر خيابان منتظرت هستيم.
حميد: حسناً. اذنْ نتظرک أنا وعلي في الساعة التاسعة في بداية الشارع.
محمد: حتماً. خدا حافظ.
محمد: حتماً. في امان الله.
حميد: خداحافظ.
حميد: في امان الله.
67-
حميد: ببخشيد خانم. خيلی زحمت داديم.
حميد: عذراً سيدتي. زاحمناک کثيراً.
مادر سعيد: خواهش می کنم خيلی خوشحال شدم.
أمّ سعيد: عفواً، سررتُ کثيراً.
محمد: دست شما درد نکند خانم.
محمد: سلمتْ يداکِ سيدتي.
مادر سعيد: خواهش می کنم. به سلامت. خوش آمديد.
أمّ سعيد: عفواً. مع السلامة. اهلاً وسهلاً.
حميد: خداحافظ.
حميد: في امان الله.
محمد: شما برای خداحافظی خيلی تعارف کرديد.
محمد: أنتم أکثرتم في المجاملات اثناء التوديع.
حميد: بله. ايرانيها خيلی تعارف می کنند، چون مهمان نواز هستند.
حميد: نعم. الايرانيون يکثرون في المجاملة، لأنّهم يکرمون الضيف.
محمد: مادر سعيد خيلی مهربان بود. او دوست داشت ما زياد ميوه و شيرينی بخوريم.
محمد: أمّ سعيد کانت حنونة جداً، وکانت تحبّ أن نأکل المزيد من الفاکهة والحلويات.
حميد: بله. ايرانيها مهمان را دوست دارند.
حميد: نعم. الايرانيون يحبون الضيف.
محمد: در کشور ما هم مردم تعارف می کنند، اما نه مثل ايرانيها.
محمد: الناس في بلدنا أيضاً يجاملون بعضهم البعض، لکن ليس مثل الايرانيين.
حميد: می خواهی تعارفهای ايرانی را ياد بگيری؟
حميد: تريد أن تتعلم المجاملات الايرانية؟
محمد: بله.
محمد: نعم.
حميد: من به تو کمک می کنم تا آنها را ياد بگيری.
حميد: أنا أساعدک حتی تتعلّمها.
محمد: خيلی ممنون.
محمد: شکراً جزيلاً.
حميد: خواهش می کنم.
حميد: عفواً.
68-
محمد: سبزی پلو با ماهی!؟ اين غذای ايرانی بسيار خوشمزه است.
محمد: خضروات برز مع السمک!؟ هذا الطعام الايراني لذيذ جداً.
علی: اين ماهی دريای خزر است. آيا تا حالا از آن خورده ای؟
علي: هذا سمک بحر قزوين. هل أکلتَ منه حتی الآن؟
محمد: نه از اين ماهی نخورده ام.
محمد: لا، من هذا السمک لم آکل حتی الآن.
علی: اين از ماهی های خوشمزه ی دريای خزر است آيا می دانی دريای خزر کجاست؟
علي: هذا من الأسماک اللذيدة لبحر قزوين. هل تعلم أين بحر قزوين؟
محمد: آری. در شمال ايران.
محمد: نعم. في شمال ايران.
علی: درست است. استانهای گيلان ومازندران وگلستان در ساحل دريای خزر هستند.
علي: صحيح. محافظات گيلان ومازندارن وگلستان تقع علی ساحل بحر قزوين.
محمد: روسيه هم کنار دريای خزر است. آن طرف دريا.
محمد: روسيا أيضاً تقع علی ساحل بحر قزوين. علی الجانب الآخر للبحر.
علی: بله. روسيه، آذربايجان، ترکمنستان وقزاقستان نيز کنار دريای قزوين هستند.
علي: نعم. روسيا وآذربايجان وترکمنستان وکازاخستان أيضاً تقع علی ساحل بحر قزوين.
محمد: واقعاً اين ماهی خوشمزه است. چند نوع ماهی در دريای خزر وجود دارد؟
محمد: هذا السمک لذيذ حقاً. کم نوعاً من الاسماک يوجد في بحر قزوين؟
علی: حدود 80 نوع ماهی در دريای خزر زندگی می کنند. خاويار اين دريا معروف است.
علي: تعيش في بحر قزوين نحو ثمانين نوعاً من الاسماک. کافيار هذا البحر معروف.
محمد: بله. اين را می دانم خاويار ايران بهترين وگرانترين خاويار دنيا است.
محمد: نعم. أعرف هذا... الکافيار الايراني أفضل وأعلی کافيار في العالم.
69-
علی: آيا تا حالا به ساحل دريای خزر رفته ای؟
علي: هل ذهبتَ الی شاطیء بحر خزر حتی الآن؟
محمد: نه. تا حالا به آنجا نرفته ام.
محمد: لا. لم أذهبْ الی هناک حتی الآن.
علی: آنجا با همه جای ايران فرق دارد، جنگلهای انبوه وطبيعت زيبا دارد.
علي: ذلک المکان يختلف عن کل المناطق الأخری في ايران، حيث الغابات الکثيفة والطبيعة الخلابة.
محمد: چه جالب! جنگلهای انبوه؟
محمد: ما أروعه! غابات کثيفة؟
علی: بله. اما هوای آنجا شرجی است.
علي: نعم. لکن الجو هناک رطب.
محمد: کشاورزی در شمال ايران چگونه است؟
محمد: کيف الزراعة في شمال ايران؟
علی: در آنجا کشاورزان، برنج، چای وپنبه می کارند.
علي: المزارعون هناک يزرعون الرز والشاي والقطن.
محمد: پس آنجا کاملاً سرسبز است. مردم آنجا چه شغلهای ديگری دارند؟
محمد: إذنْ ذلک المکان مکسو بالخضرة تماماً وما هي المهن الأخری للناس هناک؟
علی: ماهيگيری. دريای خزر جای خوبی برای ماهيگيری است.
علي: صيد الاسماک. بحر خزر مکان جيد لصيد الاسماک.
علی: به علت وجود جنگلهای زيبا وهوای خوش، مردم ايران، زياد به شمال سفر می کنند.
علي: الناس في ايران يسافرون کثيراً الی الشمال بسبب وجود الغابات الخلابة والجو المنعش هناک.
محمد: آيا در ساحل دريای خزر جايی هم برای شنا هست؟
محمد: هل يوجد مکان للسباحة أيضاً في بحر قزوين؟
علی: بله. همه ی شهرهای ساحلی جايی برای شنا وتفريح کنار ساحل دارند.
علي: نعم. لکلّ المدن الساحلية مکان للسباحة والتنزه قرب الساحل.
محمد: بندرهای مهم دريای خزر کدامند؟
محمد: ما هي أهمّ الموانيء علی بحر قزوين؟
علی: بندر انزلی وبندر نوشهر، مهمترين بندرهای ايران در ساحل دريای خزر هستند.
علي: ميناء أنزلي وميناء نوشهر، اهم مينائين ايرانيين علی ساحل بحر خزر.
70-
محمد: سلام، ببخشيد، تو خارجی هستی؟
محمد: مرحباً، عفواً، أنت أجنبي؟
مرد ايتاليايی: سلام. بله. من ايتاليايی هستم.
الرجل الايطالي: مرحباً، نعم أنا ايطالي.
محمد: اين کتاب آموزش زبان فارسی است. درست است؟
محمد: هذا کتاب تعليم اللغة الفارسية. صحيح؟
مرد ايتاليايی: بله. اين کتاب، خود آموز فارسی است.
الرجل الايطالي: نعم. هذا الکتاب "تعليم الفارسية بدون معلم".
محمد: می توانم آن را ببينم؟
محمد: يمکنني أن أشاهده؟
مرد ايتاليايی: بله. بفرمائيد؟
الرجل الايطالي: نعم. تفضّل.
محمد: اين کتاب برای خارجيان مفيد است. ياد گرفتن آن ساده است.
محمد: هذا الکتاب مفيد للاجانب. تعلّمه بسيط.
مرد ايتاليايی: بله. من با اين کتاب وچند کتاب ديگر، فارسی ياد می گيرم.
الرجل الايطالي: نعم. أنا أتعلّم الفارسية بهذا الکتاب وعدة کتب اخری.
محمد: خودت فارسی می خوانی يا به آموزشگاه می روی؟
محمد: أنت بنفسک تدرس الفارسية ام تذهب للمعهد؟
مرد ايتاليايی: من به آموزشگاه زبان فارسی می روم والآن از کلاس می آيم.
الرجل الايطالي: انا اذهب الی معهد تعليم الفارسية وعدت للتو من الصف.
محمد: در دانشگاه بين المللی امام خمينی فارسی ياد می گيری؟
محمد: تتعلّم الفارسية في جامعة الامام الخمينی الدولية؟
مرد ايتاليايی: نه. من در کانون زبان ايران، فارسی می خوانم
الرجل الايطالي: لا. أنا أدرس الفارسية في معهد ايران للغات.
محمد: دانشجوها در آنجا فقط فارسی ياد می گيرند؟
محمد: الطلاب هناک يتعلمون الفارسية فقط؟
مرد ايتاليايی: نه. دانشجوها می توانند آنجا زبانهای انگليسی، آلمانی، عربی وفرانسه ياد بگيرند.
الرجل الايطالي: لا. يمکن للطلاب ان يتعلّموا هناک اللغات الانجليزية والالمانية والعربية والفرنسية.

TOPIC : تعليم اللغة الفارسية*07  SOURCE : Linguistic Studies ** http://languages.forumactif.org/
Signature : langues
Back to top Go down
https://languages.forumotion.co.uk
 

تعليم اللغة الفارسية*07

View previous topic View next topic Back to top 
Page 1 of 1

Permissions in this forum:You cannot reply to topics in this forum
languages :: Other languages,autres langues :: Persian*فارسی-
Jump to: